رضا صادقی از دلایل حضورش در فیلم بی خداحافظی می گوید

ساخت وبلاگ

این روزها هم كه نباید از دیدن هیچ خواننده ای تعجب كرد. مثلا دیدن ریهانا در نقش یك تكنسین فنی كشتی در اكشن «ناو جنگی» حیرت انگیز نیست. البته در هالیوود هم بازیگرها بدشان نمی آید به خوراك خوشمزه موسیقی نوكی بزنند. نمونه متاخرش جف بریجز بود كه اتفاقا او هم در این حركت بین دو هنر پرطرفدار موفق از آب درآمد. در ایران هم سنت ورود خواننده ها به سینما كم و بیش وجود داشته است. دوران پیش از انقلاب به جای خود. طی 30 سال گذشته خوانندههای مشهور وارد سینما شدند و جالب است كه مهمترینشان در فیلمهایی بازی كردند كه تقریبا داستان زندگی خودشان بود یا با این هدف ساخته شده بود كه مخاطب تصور كند با داستان زندگی آنها و غمها و شادیهایشان طرف است.
رضا صادقی كه این روزها با «بی خداحافظی» روی پرده سینما دیده میشود، سومین خواننده پاپ مهم ایران است كه پایش به سینما باز شده. شادمهر عقیلی با «پر پرواز» -فیلمی متوسط كه به شكل عجیبی سرنوشت خواننده مشهور آن روزها را پیشبینی كرده بود و البته پایان اخلاقگرایانه اش معكوس واقعیت بود-  و رضا یزدانی با «سیم آخر» -اپیزود دوم فیلم «طهران تهران» كه مصائب یك خواننده جوان در برابر برپایی كنسرت را نشان می داد- چهره های سرشناس موسیقی پاپ بودند كه به عنوان بازیگر وارد سینما شدند.

 البته عقیلی در «شب برهنه» هم بازی كرد كه ربطی به موسیقی نداشت و یزدانی هم پیش از «سیم آخر» در «حكم» مسعود كیمیایی چهرهاش روی پرده سینما افتاده بود اما رضا صادقی با فیلمی آمده كه ممكن است اولین و آخرین تجربه اش در سینما باشد. «بی خداحافظی» داستان زندگی او نیست اما به هر حال می تواند شباهتهایی با زندگی پر فراز و نشیب او داشته باشد و استفاده از نام خودش در فیلم به این ذهنیت دامن می زند. ادامه حضور او به موفقیت این فیلم در گیشه و البته علاقه خودش برای ماندن در سینما ربط دارد.
خواننده های پاپ دیگری هم بوده اند كه طی یك دهه گذشته آمده اند، فیلمی بازی كرده اند و رفته اند. آنها چهره مهم و تاثیرگذاری در موسیقی نبودند و سینما هم جای ثابتی برایشان در نظر نگرفت. حالا دو رضای پرطرفدار موسیقی پاپ وارد سینما شده اند و معمای حضور آوازه خوانها در سینما را به شكل جدیدی مطرح كردهاند. باید دید گذشت زمان به این معما چگونه پاسخ می دهد.

رضا صادقی از همان اولین روزهایی که به عنوان خواننده پاپ مطرح شد، همواره مورد توجه مردم بود و پیش از بازی در «بی خداحافظی» به شكل غیرمستقیم فعالیت سینمایی داشت و برای تیتراژ انتهایی چند فیلم و سریال، ترانه هایی خوانده بود اما او در تازه ترین دور فعالیت خود، در یک فیلم سینمایی نیز بهایفای نقش پرداخته است؛ فیلمی که از قضا می خواست فیلم زندگی رضا صادقی باشد اما بنا به دلایلی، تنها 5 درصد فیلم، از روی زندگی حقیقی رضا صادقی برداشت شده است. حضور او در این فیلم با واكنشهای متفاوتی روبه رو شده است. روایت او از اولین حضور سینمایی اش خواندنی است.

 آقای نشاط، تهیه کننده فیلم عنوان کردهاند که طرح فیلمنامه «بی خداحافظی» در ابتدا در سال 86 به شما پیشنهاد شد اما شما بنا به دلایلی بهاین پیشنهاد، پاسخ منفی داده  بودید و اصرارهای ایشان تا دو سال، همواره با پاسخ منفی شما مواجه می شده. با توجه به اینکه موضوع ورود ستارگان موسیقی به سینما چه در ایران و چه در شکل جهانیاش، اتفاق عجیبی نیست، چرا شما برای پذیرفتن بازی، تا این اندازه از خودتان مقاومت نشان می دادید؟
اولا که در سال 86، من نسبت به قضیه فیلم، هیچ ذهنیتی نداشتم. بازی در یک فیلم سینمایی هیچگاه رویای من نبود و هیچ علاقه ای هم به آن نداشتم و احساس نمی کردم بازی در یک فیلم سینمایی چیزی به من اضافه می کند بلکه برعکس فكر می كردم که بازی در فیلم سینمایی چیزی از من کم می کند چون من اهل سینما نیستم و سینما، مال سینمایی هاست و دنیای من موسیقایی است. دوم اینکه دوستان میخواستند از رضا صادقی یک فیلم سینمایی بسازند؛ رضا صادقی همیشه یک معماست و یک معما هم باقی می ماند. بیشتر، بحث روی مورد دوم بود که البته در مورد اول، هنوز هم بر آن باورم که توانایی هایم در حد سینما نیست یعنی نمی توانستم خودم را در جایگاه یک بازیگر سینما جا دهم، همین.

 کارگردان و تهیه کننده «بی خداحافظی» عنوان کرده اند که این فیلم تنها 5 درصد از زندگی حقیقی شماست، درست است؟
بله، پنج درصد زندگی واقعی من، چون من در آن فیلم بازی کردم یعنی رضا صادقی در این فیلم بازی کرده و بر اساس فضای کاراکتری که من دارم باید یکسری اتفاقات در آن می افتاد و این اتفاقاتی که رخ داد به حکم حضور من لازم شد که پنج درصد از زندگی من هم در آن باشد.

 با توجه به این موضوع، آیا این شائبه برای مخاطبان فیلم به وجود نمی آید که سایر جریانات فیلم نظیر عشق قدیمی شما، بحث خودکشی، ساز زدن در رستوران و مسائلی از این دست، به عنوان حقایقی از زندگی شما پذیرفته شود به عبارتی، مخاطب که نمی داند تنها پنج درصد این فیلم بر اساس زندگی واقعی شما ساخته شده.
تنها من نیستم. تبلیغاتی که برای فیلم شد به این نحو بود که آمدند گفتند  این فیلم، فیلم زندگی رضا صادقی است اما فیلم من نیست. آن آدمی که در فیلم است اسمش رضا صادقی است. بی تعارف بگویم در سرزمین من، اهالی موزیک، اهالی بی آینده ای هستند. اهل موسیقی برای دلش کار می کند. جای تمام کسانی که در دنیای موسیقی هستند وقتی است که عیدی باشد، یک فضای جشن و کنسرتی باشد ولی در فضای قدرتمند و قهاری که همه مردم می توانند در آن شرکت داشته باشند اصلا دیده نمی شوند، حالا بماند کسی که وارد عالم موسیقی می شود خداوند تا چه اندازه این عنایت را شامل حال او كند که به جایی برسد. پس کسی که به دنبال موسیقی می رود، یک جوری دنبال حل محال می رود به همین دلیل قضیه عشق گذشته و مسائل عاطفی دوران نوجوانی برای هر انسانی بالاخص قشر موزیسین می تواند اتفاق بیفتد چون این قشر با احساس لطیفتر و نازکتری زندگی می کنند.

در قضیه ساز زدن در رستوران هم باید بگویم معمولا اکثر دوستان من، شاید 90 درصد از همکارانم، یا در رستورانهای کیش ساز زده اند یا در هتلها که خود من یکی از آنها بوده ام. بالاخره من دوست داشتم مردم با این فضاها بیشتر آشنا شوند. الان به گونه ای شده که پدر به عنوان کادوی تولد پسرش، پول تولید آلبوم او را می دهد و پسر می رود یک آلبوم می زند و به سبك نیناش ناش، خواننده می شود و خود را گم می کند در حالیکه زمان ما اینطور نبود و باید تلاش می کردی و موسیقی، کادو تولدی نبود.

 آقای امینی گفته که شما در مورد اتفاقات نوشته شده در فیلمنامه اولیه، خیلی حساس بودید و باعث حذف بسیاری از آنها شده اید.
بله، فضاهایی بود که دوست نداشتم. وقتی فیلمی در مورد یک موزیسین ساخته می شود، نگاه ها می رود به سمت یک عاشق، یک نفر بوده و او قبولش نکرده که معتاد می شود و خودکشی می کند و نابود می شود. من می خواستم بگویم این موزیسین، سم اطرافش او را به آن مرحله بد فیزیکی رسانده که به کما می رود و تنها بحث عاطفی صرف نیست، بحث عاطفی، یک قضیه است، بحث اجتماعی، یک قضیه، بحث دوستان دور و اطرافش نیز یک قضیه دیگر است.

روز اول آقای امینی لطف داشتند و نسبت به توانایی های من چیزهایی را در فیلم اعمال کردند، ذهنیت ایشان توانایی های من را می دید و بر اساس آن می رفت جلو مثلا یک سکانس وجود داشت که در قطار بود که من دچار مریضی شدم و نتوانستیم آن را بگیریم که البته می دانستم اگر هم آن سکانس گرفته می شد، اتفاق خوبی برایش نمی افتاد.من خطاهای بازی خودم را پشت بازیگران خوبی چون محمدرضا فروتن، پگاه آهنگرانی و دیگر دوستان که کارشان بازیگری است پنهان کردم و اگر چیزی غیر از این بود من الان از کارم پشیمان بودم.

  رضا قهرمان فیلم است و اخلاق، وجهه بارز شخصیت رضا. پروسه روایت به گونه ای است که ما یک زندگی سالم و آرمان خواهانه را برای رضا می بینیم اما آیا با توجه به نوع پایانبندی فیلم و سخن سردبیر روزنامه (که یکی از کاراکترهای همسو با جریان بدمن های فیلم است) خطاب به نسیم که «عاقبت رضا صادقی رو ببین، میخوای یکی بشی مثل اون» و تصاویر «رضا»ی شكست خورده، آیا این قهرمان را در نزد مخاطب، یک قهرمان شکست خورده تلقی نمی کند؟
آن فرد، آن چیزی که رضا بود را اصلا قبول نداشت که اگر قبول داشت ما بعدا نمی دیدیم اینها دور هم نشسته اند. آنها یک مهره سرباز شطرنج تصور داشتند و آن خبرنگار چنین چیزی از رضا صادقی نمی دید. او رضا را یک شاه شطرنج در نظر داشت که در مقابل سربازان تعداد زیادی خم شده بود اما شکست نخورده بود، یک نبرد تن به تن که نه، بلکه یک نبرد تن به چندین تن رخ داد و برای همین بود که به آنجا رسید.آن رضا شکست نخورده بود بلکه یک جورهایی پیروز ماجرا بود چون توانست حداقل وقتی هم که در کماست، یک تعدادی را تا پشت در بیمارستان بکشاند و آنها را با خود هم صدا کند در حالی که قصه تنها این نیست که آنها فقط با هم همدل باشند.
البته اعتراف می کنم که فیلم، یک جاهایی آن جوری که باید و شاید نتوانست از موزیسین دفاع کند ولی تا حدود زیادی می خواستم این مهم القا شود که یکسری آدمهای به ظاهر فرهیخته ای هم می توانند جزئی از این چرتکه بازار باشند یعنی صرفا دلیل نمی شود یک نفر فرهنگی باشد و فرهنگی فکر کند، اهل دنیای موسیقی باشد و موسیقایی فکر کند.

 تو جزو خواننده هایی هستی که اجازه دادی در همین فیلم به وضعیت جسمانی ات نیز پرداخته شود و حال آنکه شاید کمتر خواننده ای با شرایط تو حاضر شود به قبول این مسئله تن دهد، چطور تصمیم گرفتی با توجه به آن سکانس پله، به این موضوع پرداخته شود؟
بدون تعارف باید بگویم که من احساس می کنم آن فیلم بود و باید بازی می کردم اما یکی از دلایلی که مردم، درد من هنرمند و امثال من را نمی توانند لمس کنند این است که ما همیشه چیزی را به آنها نشان داده ایم که نیستیم. مردم فقط ماشین های ما را دیده اند و خبر سفرهای ما را شنیده اند ولی این مردم اگر بدانند ما با چه مسائلی روبه رو بوده ایم و با چه شرایطی به این نقطه ها رسیده ایم، قطعا متوجه می شوند که ما هم دردشان را می فهمیم. بارها شده که کسی از مشکلاتش برای من تعریف کرده و من هم گفته ام می فهمم که آن فرد رو به من می کرد و می گفت نه نمی فهمی یعنی نمی توانی شرایط من را درک کنی. خب من نمی توانم به او توضیحی بدهم چون به او حق می دهم. از همه شنیده که این آدم یک ماشین خوب سوار می شود، خانه خوبی دارد، مسافرت های خوبی می رود و . . . ولی خودم شخصا خیلی دوست دارم با توجه به اینکه این کار ممکن است بعدها من را اذیت کند اما دوست دارم خودم دست مردم سند بدهم تا فرداها اگر تغییر رفتاری در نگاه من دیدند بیایند و با مدرک، سند، تصویر، نوشتار و ... به خودم ثابت کنند که تو اینی نیستی که گفتی. خودم یک جورهایی سفته محبتی داده ام دست مردم که نگذارند از آنها فاصله بگیرم.

 آن مناسبات حاکم بر فضای موسیقی که در فیلم نشان داده میشود و افرادی مانند ندایی، واقعا در دنیای حقیقی موسیقی حضور دارند؟
به شدت. تازه آن چیزی که آقای امینی از این مدل آدمها در فیلم نشان دادند، ضمن احترام به افراد شرافتمند موسیقی، یک فضای تلطیف شده است چون تعداد این آدمها در دنیای موسیقی، خیلی بیشتر از اینهاست. ای کاش می شد روزی واقعیت آن چیزی که حول یک هنرمند پیش می آید نظیر ندایی و امثال ندایی را صریح و بدون سانسور گفت و تازه در آن روز است که مردم متوجه می شوند یعنی چه که یک هنرمند سکته می کند، یعنی چه که یک هنرمند نابود می شود، یعنی چه که یک هنرمند فرار می کند و ... اما متاسفانه الان نمی شود این چیزها را گفت نه اینکه نخواهی بگویی بلکه نمی توانی بگویی.

 برای این فیلم آهنگ جدید تهیه کردی و اجازه دادی که از آهنگهای قدیمی ات کلیپ تهیه شود. پیشنهاد این آهنگهای جدید از طرف خودت بود یا عوامل فیلم؟
این صحبتی بود که از روز اول داشتم چون احساس می کردم با توجه به مردمی که به سینما می آیند، اگر فقط از کارهای قدیمی ام استفاده می کردم این می شد داستان رضا صادقی و من دوست نداشتم داستان رضا صادقی باشد بنابراین تلاش کردم تا بر اساس قصه، آهنگهایی تهیه کنم، حالا نمی دانم در این راه تا چه اندازه موفق بوده ام اما سعی کردم موسیقی هایی را برای این فیلم تولید کنم که با موسیقی های سایر آلبوم هایم فرق هایی داشته باشد. بنابراین بین فضاهای آلبوم و آهنگهای این فیلم فرقهایی قائل شدم و برایش خیلی وقت گذاشتم و همه چیز را جور کردم تا در سینما حضوری محترم داشته باشم که انشاءالله تو ذوق نزده باشم.

 بیشترین برداشتی که خراب کردی چند بار بود؟
سه یا چهار تا بود.

 سه، چهار برداشت برای كسی كه اولین بار بازی می كند، خوب است...
چون من آشنایی به مسائل سینما نداشتم فکر می کردم که اگر یک بازیگر حتی اگر برداشتی را برای بار دوم خراب کند، کارگردان حتی می تواند توی گوش آن بازیگر هم بزند. (می خندد)

 برای کدام سکانس بود؟
سکانسی که در زیر باران بود چون من هم باید حس می گرفتم، هم باید آن بغض را داشتم، هم دیالوگ می گفتم، هم حواسم به سر بودن زمین بود و هم حواسم به این بود که آب، شره نکند و تمام این چیزها سبب می شد که سکانس چهار بار از دستم خارج شود.

 مطمئن هستی که این کار، اولین و آخرین کار سینمایی ات خواهد بود؟ بالاخره شاید روزی فیلمنامه ای قوی یا حتی وساطت دوستان سبب شود که باز به عالم سینما و بازیگری روی بیاوری.
نه، مطمئن نیستم باید فعلا ببینم این کاری که کرده ام به کجا می رسد ولی خودم احتمال نمی دهم که بتوانم در کاری حاضر شوم و می خواهم مردم، این کار (بی خداحافظی) را اگر قابل باشد به عنوان یادگاری از من بپذیرند مگر اینکه ببینیم یک روز باز هم یک فضای محترمی ایجاد شود که من بتوانم حداقل، حرفم را بزنم چون من بازیگر نیستم و از این بابت نگرانی ندارم که نقد شوم چون اگر نقد نشوم خیلی زشت است چون به بازیگران و همه اهل سینما منتی عمیق دارم. من نابازیگرترین نابازیگر این میهمانی بوده ام و امیدوارم بتوانم همه ری اکشنها را دریافت کنم، خدا را شکر تا حالا ری اکشنهای خیلی خوبی داشتم و هنوز ری اکشن بدی به گوشم نرسیده که اگر هم برسد مطمئنا خوشحال خواهم شد.

 فیلم را چند بار دیده ای؟
فیلم را دو بار در زمان جشنواره دیدم و تا حالا یک بار هم در بندرعباس، زادگاهم و با همشهریانم دیده ام.

 حالا اگر قرار باشد باز هم روزی بازی کنی، دوست داری بازیگر مرد مقابلت چه کسی باشد؟
محمدرضا فروتن یا حامد بهداد.

 و بازیگر زن مقابلت؟
لیلا حاتمی چون بازی اش را خیلی دوست دارم یا باران کوثری.
 
 زمانی که شما به عنوان خواننده مطرح شدید و بحث مشکی را مطرح کردید، علیرضا عصار، سالهای سال بود که مشکی پوش بود. با توجه به اینکه می دانم شما با یکدیگر دوست هستید و جفتتان جزو خوانندگان مطرح این مملکت به حساب می آیید، آیا روی مشکی پوش بودن عصار اشراف داشتید. بالاخره عصار اولین مشکی پوش موسیقی پاپ بعد از انقلاب بود، در حالی که شما این عنوان را به خود دادید.
علیرضا عصار بیشتر از آنکه برای من همکار باشد، حکم استاد را برای من دارد. این را بدون اغراق عرض میکنم.حالا اینکه عصار اول مشکی پوشیده یا من اصلا مطرح نیست چون عصار اینقدر خوبی ها و پوئن های مثبت در فضاهای موسیقی دارد که هنوز که هنوز است پس از گذشت چند سال کسی نتوانسته10 شب پشت سر هم کنسرت بگذارد و سالن هم پر شود؛ ولی عصار این کار را انجام داد و کسی هم نتوانست به این رکورد دست یابد. من بر سر این موضوع عنادی ندارم و اشرافی روی این قضیه نداشتم که عصار مشکی می پوشیده و منم مشکی می پوشیدم. زیاد روی این قضیه توجه نمی کنم چون نگاه خودم به مشکی، یکرنگی بود نه خود رنگ.

 از آلبوم جدید چه خبر؟
اگر خدا بخواهد و بتوانم از دغدغه های اجرایی بیرون بیایم، یک آلبوم تهیه کرده ام به نام «همین ...» که توسط آوای هنر منتشر می شود که خودم به آن حس خوبی دارم و احساس می کنم در مسابقه با آلبوم های قبلی رضا صادقی برنده شده ام حالا ببینیم یا آن چند آلبوم، رضا صادقی برنده می شود یا من.

 و زمان انتشارش؟
دوستان دارند تلاش می کنند اواخر شهریور ارائه شود ولی با این روندی که من دارم می بینم فکر نمی کنم در آن زمان منتشر شود و اینگونه حدس می زنم که آلبوم جدیدم در مهرماه به بازار می آید.

روزنامه هفت صبح

فروشگاه نیلو | شیک متنوع...
ما را در سایت فروشگاه نیلو | شیک متنوع دنبال می کنید

برچسب : فیلم سینمایی بی خداحافظی , عکس های فیلم سینمایی بی خداحافظی ,رضا صادقی در فیلم سینمایی بی خداحافظی ,تصاویر فیلم سینمایی بی خداحافظی ,داستان فیلم سینمایی بی خداحافظی , ود فیلم سینمایی بی خداحافظی ,دانلود فیلم سینمایی بی خداحافظی لینک مستقیم, دانلود فیلم سینمایی بی خداحافظی لینک غیرمستقیم , پشت صحنه فیلم سینمایی بی خداحافظی, فیلم سینمایی بی خداحافظی رضا صادقی, نویسنده : matin nlio بازدید : 1036 تاريخ : دوشنبه 6 شهريور 1391 ساعت: 19:59

لینک دوستان

خبرنامه